دیروز حوصلم سر رفته بود یه فیلم دانلود کردم.حالا من فیلم هندی اصلا خوشم نمیاد ولی نمیدونم چرا دانلود کردم.البته فیلمش خیلی خوب بود.خیلی خیلی خیلی خیلی خوب بود. اصلا تو این فیلمه یه همزادپنداری خاصی با "بانی" نقش اول مرد داستان پیدا کردم! رویاهاش کپی رویاهای من بود! حتی یه سکانس که این دیالوگو میگه


+من میخوام گوشه به گوشه ی این دنیا رو ببینم
-کل زندگیت رو اینجوری هدر دادی رفته.پس کارای دیگه ـتو کی میخوای بکنی؟
+دیگه چه کاری؟ تا بیست و دو سالگی درس بخونم.از 25 سالگی جون بکنم.26 سالم که شد زن بگیرم.30 سالم که شد نوکری بچه هامو بکنم.حتما 60 سالگی ام بازنشسته بشم!!! و منتظر بشینم تا عزرائیل بیاد ببرتم! من اصلا نمیخوام این مدلی زندگی کنم.
-خب پس. بانی تو از زندگی چی میخوای؟
+ماجراجویی...دیوونه بازی...هر روز زندگیم پر از هیجان باشه.میخوام به صدای قلبم گوش کنم.من میخوام پرواز کنم.برم جاهای دور...همه جا برم.فقط نمیخوام یک جا بمونم.

دقیقا حرفاییه که بعضی وقتا من به مامان میزنم!
از "زندگی در یک چارچوب معمولی" متنفرم!

فیلم Yeh Jawaani Hai Deewani