- لونی
- جمعه ۱ مرداد ۹۵
- ۱۸:۴۴
و من شدیدا اعتقاد دارم کارایی که حسابی براشون برنامه ریزی کنی هیچوقت بهشون نمیرسی و بالعکس، کارایی که بدون برنامه ریزیِ قبلی و یهویی باشه حسابی به سرانجامِ مثبتی میرسه!
مثلا فکر کن ساعت 3 بعد از ظهر همونجوری که دراز کشیدی وسط اتاق و به سقف زل زدی و داری به همه چیز فکر میکنی یهو بطور ناخودآگاه بلند شی بشینی، یه نگاه خبیثانه به کوله ـت بندازی و بعد بلند شی هنسفیری و شارژر و کتابای زیست و گردنبند و انگشترِ طرح ترمه و رژ نارنجی رنگ دوست داشتنی یکی دو دست لباس که تو عکس بالا پیداست رو بندازی تو کولت و بری تو حال وایسی و بلند بگی " من میخوام برم! "
تا دو دقیقه با یه نیشِ بناگوش باز شده وایسی و به نگاهِ شوکه ی خانواده نگاه کنی و دوباره بگی " دایی اینا که هنوز نرفتن؟! عصری میرن؟"
و مامی جان که میگه " کجا به سلامتی"
و تو که میگی" من نه، هر دومون میریم:) شیراز :) "
بعدشم زنگ بزنی به زندایی و از اینکه جای خالی تو ماشینشون دارن مطمئن بشی و الانم منتظر باشی تا ددی جان برسونتت پیش دایی اینا ^_^
آدم باید اینجوری مسافرت بره! در عرض چند دقیقه تصمیم بگیره، در عرض چند دقیقه بقیه رو از تصمیمش مطلع کنه و در عرض چند دقیقه وسایلشو جمع کنه! و بدین صورت یه مسافرت چند روزه رقم بزنه :دی
در ضمن، تمام وسایلم همین کوله پشتیه، نه بیشتر و نه کمتر!!! :)))