- لونی
- جمعه ۵ شهریور ۹۵
- ۱۸:۴۹
از پشت بوم بیمارستان یه طناب وصل کرده بود و بعد خودشو بسته بود به طناب و از دیوار ساختمونِ بیمارستان پایین میومد و خودشو هل میداد و میخندید! چند نفرم از بالای پشت بومِ بیمارستان جیغ میزدن که میوفتی! رسید به پنجره اتاق من، با پاش کوبید تو پنجره، رفتم بازش کردم خودشو انداخت تو و طنابو باز کرد و شروع کرد به قد کشیدن! لباس بیمارستان تنش بود. با پام یه لگد زدم تو پاش و گفتم تو دیگه کی هستی؟ یکی زد تو پیشونیم و گفت به تو چه! یکی زدم تو بازوش گفتم مثل تارزان پریدی تو اتاقم حالا میگی به تو چه؟ جلوی موهامو کشید و گفت بیمارستان که مال بابات نیست! بعدشم از اتاق رفت بیرون...