وی در حالیکه دفتر فیزیک روبرویش باز بود، با چشمان گرد و سرخ و دهان باز  به فرمول های کثیر حفظی مینگریست و دستانش را به قصدِ انتقام از نیوتون برای کشتن پشه ی روی مخ رونده به اطراف تکان میداد و صدای جیلینگ جیلینگ النگوی مادرش روی مغزش بود، به شاهکار ادبیِ " شکسپیر! اون مرد! من فقط یه بودن یا نبودن بهش گفتم و اون ازش یه شاهکار خلق کرد (گابلین ۲۰۱۶ ) " فکر میکرد...


+ یکماهه که اینجا پیدام نبود.دلم لک زده بود!