کمی حتی!

  • لونی
  • يكشنبه ۱۶ اسفند ۹۴
  • ۲۲:۳۹

مهربون باشیم

چهاردهم اسفند هزار و سیصد و نود و چهار

  • لونی
  • جمعه ۱۴ اسفند ۹۴
  • ۱۳:۱۵

کل مطلب همینه

  • لونی
  • پنجشنبه ۱۳ اسفند ۹۴
  • ۱۰:۳۸
ما دخترا خسته ایم.خسته تر از اونکه لاکای رنگی رنگی خوشحالمون کنه! ما فقط مجبوریم خودمونو بزنیم به خوشحال بودن با همین چیزای کوچیک!

+خانم خورشیده،آغا گرگه!

آغا عنوان چیه بیا برو پی کارت حال و حوصله ندارم

  • لونی
  • چهارشنبه ۱۲ اسفند ۹۴
  • ۲۱:۵۱

میخواستم مفصل درموردش بنویسم ولی چون حوصله ندارم در حد چند خط میگم!

وقتی زن و مرد میخوان تولیدمثل کنن=> 2 تا گامت X زن بوجود میاره/ یه گامتX و یه گامت Y هم مرد. پس عامل اینکه جنین پسر باشه همون Y هست.همونY که گامت مرد میده.
1-وقتی مرد گامتX بده زن هم که فقط X میده و این دوتا گامت با هم لقاح پیدا میکنن و تبدیل به XX میشن و در آخر جنین میشه دختر!
2-اما اگر مردY بده و زن هم X بده، این دوتا لقاح پیدا میکنن و پسر بوجود میاد.

پس پسر یا دختر بودن بچه دست مرده نه اون زن بیچاره! حالا هی بگید این زنه پسرزا هست و اون زنه دخترزا هست! همینجوری تو جاهلیت بغلتید! هی بزنید تو سر عروس بیچارتون!

فیلم شهرزاد

  • لونی
  • سه شنبه ۱۱ اسفند ۹۴
  • ۰۶:۰۲

حالا درسته شهرزاد قشنگه ولی دیگه نه تا اون حد! آغا به شخصه معتقدم یکی این وسط باید بیفته بمیره تا فیلمه مزش بیشتر شه! اگه شهرزاد بمیره که دیگه واویلا:) قباد هم بمیره خوب میشه.بودن یا نبودن فرهاد هم فرقی نمیکنه پس میزاریم اون به شکست عشقی خوردناش ادامه بده و های های گریه کنه.اگه شیرین و فرهاد هم قسمت هم باشن که دیگه میشه فیلم هندی...بزرگ آقا هم رو منبر بشینه عشق دنیا رو کنه

در ضمن خدمت اونایی که میگن شهرزاد دختر بزرگ آقاست باید بگم که دوتا خواهر همزمان[شیرین و شهرزاد] نمیتونن زنِ یک مرد باشن! :|
البته ما شنیدیم بزرگ آقا عاشق شهرزاده و فرهاد هم آخرش بخاطر شهرزاد میمیره.
بنظرم امتیاز مثبت فیلم اینه که نمیشه حدس زد دقیقا بعدش چه اتفاقی خواهد افتاد!
و اینکه هفته ای یه قسمت که میاد تو بازار بنظرم باعث شده یه ذره از دهن بیفته،در حدی که مثلا من بیام بگم شهرزاد باید بمیره!:| 

+هنوز قسمت 19 و 20 رو ندیدم:)

آره؟!

  • لونی
  • دوشنبه ۱۰ اسفند ۹۴
  • ۱۴:۴۲

میشه که آدم از خودش خسته بشه؟! دیگه دلش نخواد خودش باشه؟! 

دلش بخواد یکی دیگه باشه؟! یکی جز خودش؟!

ماجرا های من و آمپول :|

  • لونی
  • يكشنبه ۹ اسفند ۹۴
  • ۲۲:۰۷

آغا ما دیروز خودمونو زدیم به مردگی تا مدرسه نریم این مادر جان انواع و اقسام جوشونده و دمنوش هارو ریخت تو حلقمون تا خوب شیم! منم به هیچ کدوم نه نگفتم! همشو تا ته سر میکشیدم:) امروز بیدار شدم برم مدرسه ولی دیدم واقعا مریض شدم:| همون مریضی که روز قبل اداشو در میاوردم:| هیچی دیگه حالم خراب و داغون صبح رفتم دکتر یه آمپول و چندتا قرص نوشت! بگو مرض داری این بلا رو سر خودت آوردی که بخوای آمپول بزنی؟! :|

هیچی دیگه تو داروخونه گفتم آمپول نزار روش که من آمپول بزن نیستم ولی انگار نه انگار دارم حرف میزنم مادر جان آمپول و داروئه رو گرفت،دست منم محکم گرفت که نکنه یوقت خدایی نکرده فرار کنم(!) زورکی بردم تا آمپوله رو بزنم! رفتیم مطب دم در اتاق آمپول زنی که رسیدیم،دست مادر جان که شل شد پا گذاشتم فرار(!) حالا تو حیاط مطب من بدو مامان بدو من بدو مامان بدو...آخرشم زور زورکی زیر بغلمونو گرفتن بردنمون تو اتاقِ وحشت و با هزار آبروریزی و گریه و زاری آمپوله رو فدایِ وجودم کردن:| دهنم سرویس!تا من باشم دیگه از این غلطا نکنم!

هیچی دیگه از صبح دارم همش سرزنش و نکوهش میشنفم بعد از یه آمپول داش مشتی! خدایا این انصافه؟!من آمپول زدمــا آمپـــــــــول! باید تا یه هفته با محبت با من رفتار کنن! T_T

خوشم اومد از جوابش:)

  • لونی
  • جمعه ۷ اسفند ۹۴
  • ۱۹:۴۵

- ای مردم اتحاد اتحاد.اتحاد اتحاد.

+ مگه شما برای دو شهرستان توی اون 4 سال چکار کردید که بهتون بازم رای بدیم؟

- اون 4 سال برای من مثل درختی بود که داشت از ریشه قوی تر میشد و شاخه و برگ اضافه میکرد.الان موقع ثمره اون درخته مردم.

+ درختی که 4 سال ثمر نده سزاش تبره

- :|

+ :)

انتخابات و باز هم حماسه سازیِ من :|

  • لونی
  • جمعه ۷ اسفند ۹۴
  • ۱۸:۴۳

+نت نداشتم.چقدر وقته ننوشتم؟یک هفته؟یا دوهفته؟! دلم برای اینجا تنگ شده بود.امروز همینطوری مودم رو روشن کردم با اینکه میدونستم نت قطعه ولی دیدم وصل شده! رفتم زمان اتصال رو دیدم نوشته بود 7 اسفند ساعت16:55 تمدید شد!!! و حالا یه سوال! نت رو کی تمدید کرده ؟! :|

+این هفته حسابی درگیر انتخابات بودیم.عملا تو خونمون به غیر از انتخابات حرفی نبود! و اینکه...برای مردم هم سرگرمی جالبی راه افتاده بود این هفته!!! به یک اصلاح طلبٍ اصلح رای دادیم:)

+من که نمیتونستم رای بدم.ولی همراه مادر پدر گرام رفتم.یه کاری هم کردم کارستون!!!هنوزم توهم اینو دارم که اطلاعاتی های عزیز بیان سرمو بکنن تو گونی ببرنم!!

فسقل تو بغل مامان خواب بود.رفتیم جلو.بابا شناسنامه رو تحویل داد و دوتا برگه انتخابات[خبرگان و مجلس] رو گرفت.بعد از بابا ما رفتیم پای میز.چون مامان فسقل رو بغل کرده بود و نمیتونست بنویسه قرار شد من تو برگه های مامان نویسم.خاله و زندایی و بابا در حال نوشتن بودن و مامان هم با فسقل درگیر بود! برای مجلس همونی که قرار بود رای بدیم رو دادیم. باید 5 تا هم برای خبرگان مینویشتم.به بابا گفتم اسم کیو بنویسم گفت" اسم پنج تاشون رو بنویس والا منم نمیدونم اینا کی هستن!!!" اسم هاشون سخت و طولانی بود و حوصله نوشتن نداشتم! آغا کله شقی و دیوونه بازیم گل کرد رفتم یه گوشه وایسادم و اینطرف و اونطرفمو نگاه کردم کسی حواسش بهم نباشه بعدش نوشتم: "یزید-معاویه-ابوبکر-عمر-عثمان" چشمتون روز بد نبینه سرمو که از رو برگه بلند کردم دیدم یکی از برادران سربازِ چهارشونه ی دنده پهنِ قد دیلاقِ سیبیل کلفت کنارم وایساده و با اون چشمای قشنگش چپ چپ نگاه میکنه! آغو ماهم آب دهنمونو قورت دادیم و برگه رو انداختیم تو صندوق و الفرار! :| 


خدایا مرا از گزند برادران اطلاعاتی حفظ کن! :|

19.75،جلادِ بی صدا !!!

  • لونی
  • پنجشنبه ۲۲ بهمن ۹۴
  • ۱۲:۵۰

بنظرم نمره 19.75 خیلی بده.خیلی بد.از 9.75 هم بدتره.19.75 آدم رو حسود میکنه،قدرت طلب.تازه عصبی هم میکنه.باعث میشه بخوای همه اون 20 ها رو زیر پاهات له کنی! دفعه بعد که تو شدی 20 و بقیه 19.75، مغرور میشی.حس میکنی شاخ غولو شکستی و اول شدی.بعد که 19.75 میگیری سعی میکنی خودتو گول بزنی که حالا مگه چی شده؟ 19.75 اصلا هم با 20 فرق نداره! یه ذره فکر میکنی میبینی نه! خیلی فرق میکنه وقتی تو کارنامه بخاطرش 2 صدم قراره کم شه.بعد احساس شکست میکنی! خدایا چرا 19.75؟! حالا نمیشد مصحح اون 25 صدم اشتباه رو نبینه؟! بعد میگی خدایا تو اصلا به من توجه میکنی؟اینهمه خوندم این حقم بود؟بخاطر یه کلمه اشتباه؟ و در نهایت خودزنی...

اصلا این 19.75 نابود کنندست!

بعدا نوشت:کلا از کلمه خودکشی خوشم نمیاد.فاز منفی! خودکشی رو به خودزنی تغییر میدم :!

نویسندگان