۲۳۶ مطلب توسط «لونی» ثبت شده است

آغا این چارشمبه ها سوری کردن نداره!از ما گفتن!

  • لونی
  • دوشنبه ۲۴ اسفند ۹۴
  • ۲۰:۰۴

طرف رفته 30 تومن داده ترقه و فشفشه! آخه بدبخت!آخه بیچاره! 30 تومن بدبخت بیچاره رو حروم میکنی که تو یه دقه جرقه بزنه خودتو و آدمای اطرافطو منفجر کنی و بعد سلفی بگیری منوانفجار همین الان یوهویی؟! میخری بخر!نوش جونت! ولی با دونه ترقه هم کارت راه میوفته نه اینکه مغازه رو بار کنی!

+ ما شادیامون این مدلیه دیگه وای به حال جنگمون! فقط کافیه فیلم بگیریم بفرستیم برای اوباما! بدبخت نقطه چین میشه قیافش:|

بخوانید

  • لونی
  • دوشنبه ۲۴ اسفند ۹۴
  • ۱۳:۵۳



گل کاشتم!

  • لونی
  • يكشنبه ۲۳ اسفند ۹۴
  • ۱۷:۳۱

+یعنی اون نقش و نگارایی که رو دستم کشیدم اولش بود! الان عین این هندیا که واسه عروسی حنا طرح دار میزارن و دستشون شلوغ پلوغ میشه،دستم پر از نقش و نگارای خودکاریه:| از نوک انگشتام تا مچ دست شده پر از حروف انگلیسی و طرح قلب و گاو و گوسفند و تیرچه و کمونچه و آدم و و و! حالا جرئتم نمیکنم از اتاق برم بیرون!میترسم که بترسن:|

اصلا مگه میشه خودکار دم دستت باشه ولی نقاشی نکشی؟!

+کاکتوس کاشتم تو گلدون فندوقیم.بالاخره گل کاشتم^_^

با من مهربون باش فسقل،همونقدری که من با تو مهربونم:|

  • لونی
  • شنبه ۲۲ اسفند ۹۴
  • ۲۳:۵۳

   

                                                                photo by me.اردیبهشت 94

+فسقل بیدار شد.گریه میکرد.آوردمش تو اتاق تا آرومش کنم.اتاق منو خیلی دوست داره.موزیک ویدیو گاهی وقتا[25باند] رو گذاشتم.تو بغلم بود و شروع کردم باهاش تانگو رقصیدن:| بعدش شد سالسا بعدش تلفیقی از همه رقصا:| فقط نمیدونم چرا فسقل یهو وسطاش شروع کرد جیغ زدن و گریه کردن!به من که داشت خوش میگذشت:|

+باید تو اون گلدون فندقیه یه کاکتوس خوشگل بکارم.از تابستون قصدشو دارم ولی حسشو ندارم!

+بنظرم اسنک یه قطعه از پیتزاس که با بقیه قطعه ها دعواش شده و اعلام استقلال کرده! :)

+بعضیا اینقدر بدن که وقتی گذاشتیشون کنار دیگه حتی حاضر نیستی بهشون نگاه هم بندازی! حتی نگاه!

+خدایا مرسی که هوامو داری و خوب ضایعم میکنی!این دومیش بود.من تحمل سومیشو ندارم.اصلنم آدم با ظرفیتی نیستم!

کمی آدمیت،کمی انسانیت...لطفا!

  • لونی
  • جمعه ۲۱ اسفند ۹۴
  • ۱۱:۵۲


+اینو دیروز با برنامه paint کامپیوتر درست کردم.بیکاری چه خلق میکنه! :)
[البته قبلا تصویر اصلی رو دیده بودم و این از روی اون بود!]

+از 27 دی تا همین امروز یه دِینی دارم که ادا نکردم.امروز باید به فکرش باشم. فکر کنم50-60 صفحه ای شده باشه:(

+برنامه ی درس خوندن هم ریختم!یه برنامه ی پر و پیمون که نفسم در نیاد:| بگو مجبوری:|

+الان کاملا منتظر ایام مرخصی هستم تا ناخنامو لاک سرخ بزنم:|


+ کنار اون خرید های عید و پول خرج کردنا و ولخرجی کردنا و خوشی کردنا و مسافرت رفتا یادمون باشه هستن آدمایی و هستن بچه هایی که آرزوشونه...خیلی چیزا آرزوشونه...کمی از اون پولا رو بزاریم کنار برای اونا.به جاییمون برنمیخوره!!! این پولا زیاد میره و میاد تو زندگیمون ولی حسرت هایی که بعضی از بچه ها دارن هیچوقت از دل و ذهنشون نمیره.کمی آدمیت،کمی انسانیت...لطفا!

همه موضوعه:|

  • لونی
  • پنجشنبه ۲۰ اسفند ۹۴
  • ۱۹:۵۶

+دست خودم نیست! کلا اسم هات داگ میاد وسط یاد گوشت سگ میوفتم! اینه که تا حالا نخوردم!!! شاید یه روزی امتحانش کردم!!

+رفتم موهامو کوتاه کردم!تا ته... شاید فقط پنج شیش سانت مو رو کلم باشه :|
+دیروز فسقل 10 ماهه شد.امروز به مناسبتش نون خامه ای گرفتیم! اصلنم خودم تو خیابون ندیدم دلم نکشید! فقط به مناسبت 10 ماهه شدن فسقل ولاغیر :|
+باید یه برنامه ی درست و حسابی بریزم تعطیلات درس بخونم حسابی.امسال دیگه مثل بقیه سالا نیست.

+خدایا همه مریضا شفا بده.

تعطیلات شروع شد:)

  • لونی
  • چهارشنبه ۱۹ اسفند ۹۴
  • ۱۴:۱۱

بعد از کلی آواز خوندن و رقصیدن و شلوغ پلوغ بازی ،بچه های خوابگاه وسایلشون روجمع کردن و امروز رفتن.رفتن تا روز 14 فروردین:) دلم میخواست دونه دونشون رو بغل کنم ولی...

الان که دارم فکر میکنم با الی هم خداحافظی نکردم! ف.اس رو هم دیروز خواستم بغلش کنم و خداحافظی کنم ولی نذاشت! صورتشو گرفت طرف دیوار گفت"بروگمشو دلم میگیره" .دیگه تصویب شد به هم دست بدیم و عید تبریک بگیم نه اینکه بغل و خداحافظی کنیم!!!

امروز که دیدم همه با وجود خوشحالی برای 25 روز تعطیلی حاضر نیستن با هم خداحافظی کنن فهمیدم دور شدن از آدمایی که به اندازه خانوادت بهت نزدیکن و یجورایی به اندازه خانواده میبینیشون و حتی بیشتر از اونا غم و خوشحالیتو میبینن خیلی سخته.خیلی بیشتر از اون چیزی که فکرشو میکردم.
یه برق تو چشم بچه ها بود.برقِ خوشحالی :) شاید به اندازه ی تمام دنیا:)

کمی حتی!

  • لونی
  • يكشنبه ۱۶ اسفند ۹۴
  • ۲۲:۳۹

مهربون باشیم

چهاردهم اسفند هزار و سیصد و نود و چهار

  • لونی
  • جمعه ۱۴ اسفند ۹۴
  • ۱۳:۱۵

کل مطلب همینه

  • لونی
  • پنجشنبه ۱۳ اسفند ۹۴
  • ۱۰:۳۸
ما دخترا خسته ایم.خسته تر از اونکه لاکای رنگی رنگی خوشحالمون کنه! ما فقط مجبوریم خودمونو بزنیم به خوشحال بودن با همین چیزای کوچیک!

+خانم خورشیده،آغا گرگه!
نویسندگان