- لونی
- چهارشنبه ۱۸ مهر ۹۷
- ۲۲:۴۱
به تمام شانزده تا نوزده سالگی از دست رفتم فکر میکنم و پیشاپیش از بیست ساله شدن میترسم...
به تمام شانزده تا نوزده سالگی از دست رفتم فکر میکنم و پیشاپیش از بیست ساله شدن میترسم...
فکر کنم الان از نظر جسمی و روحی در ضعیف ترین نقطه ی تمام ۱۸ سالی که زندگی کردم به سر میبرم
ببین ماتیلدا، منم مثل تو دیگه بزرگ نمیشم، از الان به بعد فقط سنم زیاد میشه...
“به دنیا آمدن یعنی اجبار به انتخاب یک دوران، یک مکان، یک زندگی. وجود داشتن در اینجا و این زمان به معنای از دست دادن امکان بیشماری از هویتهای بالقوه است… با این حال وقتی به دنیا میآیید بازگشتی در کار نیست؛ و فکر میکنم که این دقیقاً دلیل این است که چرا جهان فانتزیِ فیلمهای کارتونی به این شدت امیدها و اشتیاقهای ما را به نمایش میگذارند. آنها جهانی از امکانات ازدسترفته ما را به تصویر میکشند “.
ـ هایائو میازاکی ـ
+یکی از ترس هام روزیه که هایائو میازاکی دیگه انیمه نسازه.
در واقع نمیدونم چی بگم و چطور اوضاع هفت روز اخیرم رو شرح بدم،حوصله هم ندارم، میدونم بقیه هم حوصله ندارن.
این نسخه دکترمه.(کلیک اون خط خطی هاش هم درون ذهن منه از نظر دکتر!). رفتم واسه یه چیز دیگه نشسته واسم مشاوره میده:/ اصلا یه روانی خنده داری بود که نگو. مریض بودم، درد داشتم، زیر سرم بودم حتی، ولی نمیتونستم دست از مسخره کردنش بردارم! بقیه هم میگفتن داری میمیری دست بردار دیگه! هیشکی عمق فاجعه رو نفهمید! فقط کافیه دودقیقه ویزیتت کنه تا بفهمی روانی یعنی چی ،داشت منم روانی میکرد رسما:))